بدون شرح
لطفاً قبل از خواندن متن، به این مطالب توجه کنید:
1- لطفاً حداقل 2 بار بخوانید تا کامل متوجه شوید و بفهمید...
2- بعد از متوجه شدن خودکشی نکنید...(شوخی)
3- لطفاً در نظرات خود حدس بزنید که این متن را در چه سن و سالی میتوان نوشت و اینطوری فکر کرد...
ممنون از همتون..
بودن یا نبودن، مسئله این است که هدف از بودن چیست؟
بودن، یا پشتوانه ای برای زمان نبودن است یا اینکه صرفاً یک کار بیهوده است.
در این میان عقل وارد می شود و نبودن را ثمره زمان بودن می شناساند. پس بودن پشتوانه زمان نبودن است.
یک ذره باید به کمک خویش دریابد که بودنش برای زمان نبودنش مفید و بافایده است یا چیزی جز ضرر برای زمان نبودنش ندارد؟
دست یافتن به جواب این سئوال با تامل و مرور بازه ای از دوران بودن به دست می آید. مفید یا مضر بودن را خود ذره می تواند تشخیص دهد و این موضوع قانونمند نمی باشد.
شاید این سئوال پیش بیاید که برای دسترسی به جواب مطمئن تر باید بازه ی بعد از بازه مورد نظر را نیز در نظر گرفت. اما این همان گذر وجود و بودن است که با داشتن این تفکر طی می شود و یک باره در می یابی که زمان نبودن فرارسیده و در این گذر فقط در اندیشه رسیدن به بازه مفید بودی. شاید هم به بازه مفید دست پیدا کنی که در آن صورت برده ای.
پس این موضوع به هیچ عنوان مسئله ثابت و مقرری نمی باشد که صد البته این موضوع را عقل می پذیرد.
زیرا عدم آن باعث از بین رفتن ارزش زمان نبودن و برابری همگان از نظر مقام و جایگاه در زمان نبودن می شود. اما به هرحال این خود بزرگترین تردید است که در زمان بودن وجود دارد.
حال ذره تشخیص داده که بودنش برای زمان نبودن مفید است یا مضر..
(خیلی مهم)
1- اگر مفید باشد، این مسئله یک نوع پشتوانه و تقویت برای ادامه بازه های مثبت و احیاناً برخورد به چند بازه منفی، که بودنشان تاثیر در روند طی کردن بازه های مثبت تاثیر ندارد می شود.
البته شاید این بازه های مثبت سبب نزول به بازه های منفی شود که این موضوع در بحثی از جزئیات است نه کلیات.
2- اگر مضر باشد آنگاه در ذره ای که غیر عقلانی باشد و زود مایوس شود باعث برخورد کردن به انبوهی از بازه های منفی می شود. اما ذره ای که استقامت دارد و امید را در پس عقل حفظ می کند به امید رسیدن به بازه های مثبت و با الهام گرفتن از بازه های منفی این مسیر بودن را طی میکند. در اینجا میزان استقامت ذره نقش مهمی را ایفا می کند، یا ذره دارای استقامت کم می باشد که از ادامه مسیر بودن منصرف می شود. اما دو چیز را نباید فراموش کرد اول اینکه: این ذره همان ذره امیدوار و منطقی است دوم اینکه: استقامت ذره چیزی نیست که در دست او باشد. در این هنگام امید برای ذره چیزی غیر منطقی به حساب می آید. و در نظر ذره تمامی ضوابط و اصول و وعده ها و چیزهای بیم داده شده، همگی بدون اهمیت می شوند.
در این هنگام است که ذره تنها می شود و باید عرصه راترک کند. حال آنکه چگونه ترک کند زیاد مهم نیست. اما بعداز اندکی فکر کردن این ذره ی منطقی در می یابد که تنها ( شاید هم نه، درست باشد) و بهترین راه ترک کردن، رفتن است. رفتن به سوی..............
در کل که بنگریم اتفاق خاصی رخ نداده زیرا تنها ذره ای از میان انبوه ذرات کم شده بی آنکه این موضوع برای دیگر ذرات محسوس باشد و یا از پیش رفتن چرخه حرکت ذرات جلوگیری کند. پس این ذره میرود، هم با عقلش و هم با..........( دلش )
تمام این حرفها نظرات یک ذره ( که وضعیت خود را فهمیده ) می باشد که برای یکی از ذرات نزدیکش تعریف می کند به امید آنکه بتواند به نظری بهتر و منطقی تر برسد، اما هیچ الزامی در این باره وجود ندارد. اما این ذره امیدوار، امیدوار است که اینگونه باشد...
باشد که اینگونه باشد..
تمام